بادهای بنفش تیره

و جهان از هر سلامی خالیست.....

بادهای بنفش تیره

و جهان از هر سلامی خالیست.....



یک جایی هست توی فیلم(somersault) که هایدی به جو می گوید تو اگر کسی رو دوست داشته باشی چه طور ابراز احساسات می کنی؟جو دستش را نرم و آرام می گذارد روی پای هایدی و فشار می دهد.بعد می پرسد تو چه کار می کنی؟هایدی می گوید دستش را می گیرم و نگاهش می کنم.جو می گوید نشونم بده چه جور نگاه می کنی؟هایدی پشتش را می کند به جو و حس می گیرد بعد بر می گردد و خیره می شود توی چشم های پسر...جوری خیره می شود که شما یک آن ته دلتان می لرزد، انگار که کم می آورید در برابر حجم وسیع عشق دخترک و گداختگی گونه هایش...

تیزی برنده ی چشمانش مرور می کند در برابر چشمانتان تمام خاطره های این طور نگاه کردنتان را به طرف مقابل، که عجیب جواب می دهد این نوع نگاه و شما توی دلتان هی فحش می دهید به این پسره جو که چرا پس خر نمی شود؟