بادهای بنفش تیره

و جهان از هر سلامی خالیست.....

بادهای بنفش تیره

و جهان از هر سلامی خالیست.....

آب مایه‌ی حیات است!

روزی سیزده لیوان آب یعنی روزی بیست بار مسیر اتاق تا دست‌شویی را طی کردن.یعنی بیست بار از جلوی اتاق مدیر رد شدن، بیست بار شلوار جین آبی‌ را پایین کشیدن، بیست بار دست روی چانه گذاشتن، بیست بار خیره شدن به دماغ‌های چسبیده به در قهوه‌ای دست شویی در پس زمینه‌ی صدای بلند شاشی که از فرط خوردن آب دیگر زرد نیست.

روزی سیزده لیوان آب، یعنی بیست بار شستن دست هایت در برابر آینه‌ی دست شویی در حالی که سعی می‌کنی با آن دو جفت چشم خسته و بی حالت و بی نشان از زندگی رو به رو نشوی...یعنی بیست بار کشیدن سیفون و خطور این فکرهای بی‌معنی از پس ذهنت که چه خوب می‌شد اگر تمام جای خالی  احساسات، آرزوها و بدتر از آن امیدهایی را که دیگر نیست فرستاد به قعر چاه سیاه توالت تا کنار شاش‌های زرد و سفید و تپه‌های گه، به آرامی تجزیه شوند....درست به آرامیِ مرگ تدریجی هر روزه‌ی من در فاصله‌ی لیوان‌های آب...