بادهای بنفش تیره

و جهان از هر سلامی خالیست.....

بادهای بنفش تیره

و جهان از هر سلامی خالیست.....

!Refresh

آب، داغ و گرم و پر فشار هم چون آبشاری وحشی در دل صحرای بی علف افریقا بر تنم فرود می آید و قطرات ریز و درشتش را محکم و بی رحمانه هم چون تازیانه ای بر تنم می کوباند.به عادت بچگی چشمانم را می بندم و سرم را کامل زیر دوش می گیرم...گوش هایم را با کف دستانم می پوشانم، صدای آب دور می شود، محو می شود و کم رنگ...انگار که صدها کیلومتر از آن آب وحشی و پر خروش فاصله گرفته ای...دستانم را کنار می برم و صدای آب دوباره واضح می شود..ثانیه به ثانیه دستانم را روی گوش هایم می گذارم و دوباره بر می دارم..صدا می رود و می آید..کم رنگ می شود و پر رنگ...نفسم از شدت بخار و گرمی آب می گیرد که به یک باره سرم را از زیر دوش بیرون می آورم و شیر آب را می پیچانم به سمت آب سرد... و ناگهان سردی منجمد کننده ی آب مرا در بر می گیرد...