بادهای بنفش تیره

و جهان از هر سلامی خالیست.....

بادهای بنفش تیره

و جهان از هر سلامی خالیست.....

حتما خوب نیست!

روزهایی که همین طور ساکت و آرام از پی هم می گذرند، بدون هیچ اتفاقی، مرا به شک می اندازند.گویی سکوت ثانیه ها و بی اتفاقی دقیقه ها باری از تراژدی به همراه دارد.انگار با سکوتش فریاد می زند که این آرامش، آرامش قبل از طوفان است. بی اتفاقی محض قبل از رخ دادن غمناک ترین اتفاق زندگیم.

این جور وقت هاست که وقتی تلفن زنگ می زند و کد0861 را می بینم مطمئن می شوم که قرار است خبر مرگ یکی از عزیزانم از میان سیم های تلفن عبور کند و به من برسد...و یا وقتی تو حرف می زنی منتظرم تا از دهانت بشنوم که عاشق دختری دیگر شده ای، دختری با زیباترین لبخند روی زمین و می خواهی به خاطرش ترکم کنی...

حتما خوب نیست که من این قدر عاشق تراژدی ام!عاشق پایان های بد و نرسیدن کلاغ به خانه اش...حتما خوب نیست که من به زور می خواهم از میان دل و روده ی ساعت دیواری اتفاق های بد را بکشم بیرون...حتما خوب نیست که همیشه آینده ام را خاکستری و تنها و بدون تو می بینم چون مطمئنم که تو ترکم می کنی...

حتما از این پست معلوم است که من این روزها چه قدر حالم بد است....