بادهای بنفش تیره

و جهان از هر سلامی خالیست.....

بادهای بنفش تیره

و جهان از هر سلامی خالیست.....

هوای تازه3

بهش می گفتن زن اوستا..گنده بود و سیاه و بدون حتا ذره ای زنانگی...دور دست های به شدت چاقش ردیف النگوهای عریض و زرد خودنمایی می کرد.چکمه های سیاه لاستیکی می پوشید و می اومد تو حموم و با یه میله ی آهنی که سرش خمیده بود موهای دراز و در هم پیچیده ی زن ها رو که رفته بود تو راه آب و راه رو بسته بود می کشید بیرون...عق می زد و رو به حجم لخت زن ها فحش می داد..موها رو می کشید بیرون و عق میزد...به گمانم از همون وقت بود که دیدن در هم پیچیدگی لیز و لزج خیس موها تو سوسک گیر حموم تا این حد حال من رو بد می کنه....