بادهای بنفش تیره

و جهان از هر سلامی خالیست.....

بادهای بنفش تیره

و جهان از هر سلامی خالیست.....

تجریش-راه آهن

یک دختری دیروز توی اتوبوس رو به رویم ایستاده بود.آن قدر زیبا که می‌شد به خاطرش شاعر شد، نویسنده شد، نقاش شد، قطعه‌ی ناب موسیقی ساخت، می‌شد به خاطرش هنرمند شد، یک هنرمند تمام عیار.می‌شد حتا به خاطرش نفس نکشید، همین طور نفس را حبس کرد و یک بند تا خود ابد نگاهش کرد.آن قدر زیبا، آن قدر کشیده و بلند بالا که می‌شد حتا به خاطر زیبایی‌اش مُرد.آن قدر که ناب بود و بکر و دست نیافتنی.....

نظرات 18 + ارسال نظر
شام آخر 11 بهمن 1389 ساعت 10:45 http://shamakhar.blogsky.com

در شیشه به خود نگاه میکردی !

A ز R ه H ر A اZ 11 بهمن 1389 ساعت 11:29 http://www.zafa.blogsky.com

نحوه ی بازگو کردنت جالب بود

کرگدن 11 بهمن 1389 ساعت 12:22

ایرن نمی خوام بزنم توو ذوق شاعرانگیت ها ! ولی به جان خودم همون دست نیافتنی اساطیری واسه اهل فن کار سه سوته دست یافتنی کردنش !

تو جمع اضدادی به خدا !
گاهی وختا میرینی به نوع بشر از صدر تا ذیل !
گاهی وختا ام از یه نمونه معمولی ش افسانه میسازی !

ایرن 11 بهمن 1389 ساعت 12:24

تا منظورت از دست یافتن چی باشه.
من در برابر زیبایی تسلیمم کرگدن!هر نوع زیبایی....

حمید 11 بهمن 1389 ساعت 12:30 http://abrechandzelee.blogsky.com/

- میدونی غم این قصه کجاس؟...اینجا که در واقعیت همه چیز اینجوری نمیمونه...هیچکس ضمانت نکرده زیباترین گل نصیب احمقترین گوسفند کنار جاده نشه...یکی باید پیدا بشه و به دنیا بگه که نباید به گل کمتر از گل گفت...

- "تا منظورت از دست یافتن چی باشه"...چقدر جوابی که به کرگدن دادی قشنگه...

کرگدن 11 بهمن 1389 ساعت 12:41

آففرین به جفتتون ...
الان تو و حمید آدمهای عمیق و فلسفی ای هستید که دارید پوزخند می زنید به یک آدم بی شعور سطحی الدنگی که دست یافتنی بودن رو فقط تسلط بر ناحیه زیر ناف جنس مونث می دونه و می بینه و تعریفی جز این رو نه میشناسه نه میفهمه !

شیرینی لبان تو فرهادی آورد
دلخواهی آن‌قدر که غمت شادی آورد
مقبول باد، عُذر کمندافکنان عشق
چشم غزال رغبت صیّادی آورد

حمید 11 بهمن 1389 ساعت 12:43 http://abrechandzelee.blogsky.com/

حالا از این حرفای جدی و باشعورانه که بگذریم بر خودم واجب دیدم جهت ثبت در تاریخ یه کپی از نامه ای که دیروز یه نفر برای یه نفر دیگه فرستاده بود رو اینجا نقل بی مضمون کنم! :

*************************************
بسمه تعالی
از : یک عضو چندضلعی سابق انجمن!
به : ریاست محترم خطوط تاکسیرانی و اتوبوسرانی تجریش- راه آهن!
موضوع : گزارش فعالیتهای مشکوک خانم ا.ع !

باسلام! احتراما عطف به آن شونصد تا نامه ای که قبل از این برایتان ارسال کردم بعرض میرساند فرد معلوم الحالی به نام ا.ع که با نام مستعار "بنفش تیره!" اقدام به فریب و اغفال خانومهای خوشگل و کشیده این خط میکرد جدیدا فعالیتهای خود را گسترش داده و این موضوع رو تا در وبلاگ خویش علنی کرده اند! لطفا یا عکس ایشان را به راننده ها بدهید تا دیگر هیچ اتوبوسی سوارشان نکند یا خط "تجریش-راه آهن" را یواشکی از یک جای پرت حوالی اتوبان آزادگان رد کنید که ایشان دسترسی نداشته باشد!

با تشکر! سید حمید باقرلو! مورخه 11 بهمن المبارک 89 !

ایرن 11 بهمن 1389 ساعت 12:45

من که مرد نیستم!وقتی از زیبایی یک زن تعریف می کنم و میگم دست نیافتنی پس منظورم چیزی به غیر از زیر شکمه!بعله!ممکنه بتونی با یه همچین زنی رابطه هم داشته باشی اما صرف رابطه معنی دست یافتن به اون زن رو نمیده!بعدشم کی دم از روشن فکری زد؟و این که کی گفته هر کی منظورش از دست یافتن رابطه ی تن به تن باشه سطحیه و یا نه!چرا قاط می زنی کرگدن؟؟؟من فقط گفتم تا منظورت از دست یافتن چی باشه!چون منظور خودم کمی نا متعارفه!

ایرن 11 بهمن 1389 ساعت 12:47

ها ها ها!!!!!!!!!!!!!حمید مدت ها بود این قدر نخندیده بودم!مرسی پسر!عالی بود آقای سید مومن!شاهکار بود!
بعدشم تو مگه نمی دونستی رییس خطوط تاکسیرانی و اتوبوسرانی یه خانومی ست بسیار زیبا!که قبلن معرف حضور شدند!هر چه از کمالاتشون بگم کم گفتم:)

حمید 11 بهمن 1389 ساعت 12:48 http://abrechandzelee.blogsky.com/

به کرگدن! : نه واللا! من دیدم ایرن عاشق شده ناراحته که دیگه به این بابایی که تو اتوبوس دیده دسترسی نداره گفتم یه چیزی بگم دلش خوش باشه! وگرنه من که معتقدم دست یافتنی بودن فقط دسترسی داشتن به همون ناحیه اییه که شما گفتی! (آیکون "درست کردن ابرو و کور کردن چشم!")...

به ایرن! :
جواب اون کامنت افشاگرانه ای که برام گذاشتی رو دادم! گفتم که هوا برت نداره چند روز کامنتامو جواب ندادم فکر کنی کم آوردم! (آیکون "بچه پررو!")...

کیامهر 11 بهمن 1389 ساعت 19:52 http://www.javgiriat.blogsky.com/

فکرش رو بکن
اگه این خانومه توی متروی بروکسل بود
چند سال دیگه
چه اتفاقاتی که ممکن بود بیفته
خدا مرگم بده

وای ایرن دمت گرم
خیلی وقت بود از این پست های انجمن پسندی ننوشته بودی کلی حال کردم باش
از طرفی هم از دیدن حرف های کرگدن و حمید خیلی خوشحال شدم
مثل قدیما شده این کامنت دونیت
مثل وقتهایی که هممون خیلی بیشتر وبلاگ دغدغه امون بود

قربون شما خانوم!خودتم خواستی می تونی بیای تو انجمن ها:)

کرگدن 12 بهمن 1389 ساعت 10:16

پست انجمن پسند !!!
بیا جواب این همشهریتو بده دیگه !
چیه ؟! فقط بلدی ما رو ضایع کنی ؟!!

چرا اغتشاش می کنی؟چرا شلوغش می کنی؟اصلن من شکر بخورم که شما رو ضایع کنم!

کرگدن 12 بهمن 1389 ساعت 12:16

شکر نخور بچچه !
همینجوریشم شیکمت اونقدی قلمبه شده که بره رو مخت !! ( آیکون خباثت همراه با بلاهت ! )

کرگدن 12 بهمن 1389 ساعت 12:17

مسی گول اینارو نخور !
مسی مواظب خودت باش !
مسی بچچه نشو !
مسی چش و گوشتو وا کن !
مسی احتیاط کن !
مسی از بغل برو !!!

کرگدن جون شما که ما رو تحویلل نمیگیری منم واسه همین مجبورم برم عضو انجمن بشم

هلیا 18 بهمن 1389 ساعت 16:06 http://heliahanifi.blogfa.com

منظورت این نیست که گذاشتی از اتوبوس پیاده بشه و بره خونه
در مورد پست بالا هم ایرن جان، نمیدونم یه کاری کن که آخرش یه نفر بیاد...باید باشه همیشه یه نفر.

بیشتر بنویس لطفا

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد