بادهای بنفش تیره

و جهان از هر سلامی خالیست.....

بادهای بنفش تیره

و جهان از هر سلامی خالیست.....

پایان شب هفتم

توی ترن ایستاده بودم.توی شبِ شهری بودم که اسمش یادم نمی‌آمد.تصاویر رو‌به‌رو، آدم‌ها، صندلی‌های زرد مترو و ژاکت قرمزم همه سیاه و سفید بودند.سیاه و سفید با کنتراست بالا.زنی مقابلم ایستاده بود که با دستی لاغر و رگ‌های سبز برآمده میله‌ی سفید و براق ترن را محکم چسبیده بود.چشم‌های توخالیش می‌گفت مال این طرف‌ها نیست و موهای پریشانش نشان از سردرگمی در کوچه‌های بندرعباس داشت.همان کوچه‌های خالی و خاکی با دیوارهای سیمانی و درهای زنگ زده....

نظرات 7 + ارسال نظر
مکث 28 اسفند 1389 ساعت 14:21 http://maks2011.blogsky.com

چه نمناکی خاصی داره این نوشته ت ایرن! نم داره شرجیه..می فهمی؟ ادم و خفه می کنه... بقیه ش؟ بقیه شو یا بنویس با بفرست برام به ایمیلم.

boll. Heinrich 28 اسفند 1389 ساعت 14:38

chi shod?

ای خدااااا....یعنی میشه این اول یه داستان باشه؟؟؟...ایرن به جون زوربا بیا و شب عیدی یه حالی بده بگو این اول یه داستان بلنده که شروعش کردی....ای خداااااا...یعنی میشه؟!!

مهدی پژوم 28 اسفند 1389 ساعت 19:54 http://mahdipejom.blogsky.com

سلام ایرن بانو...
جویای احوال ام و دعاگو...
چه قدر خوب بود این کوتاه نوشته...
از بندرعباس خاطرات خوب و گرم و عجیبی دارم و خوب این ها را که می گویی لمس می کنم... چه قدر نزدیک است به واقعیت...

بهار(سلام تنهایی) 29 اسفند 1389 ساعت 15:14

سلام ایرن عزیزم ..من چند وقتی نت نبودم الان خوندم که کمرت گویا ناراحت شده و استراحت میکنی ..امیدوارم زود خوب بشی و سلامتیت رو به دست بیاری ..بهارت مبارک ..آرزوهای خوب برای خودت و محسن عزیز ..قدر سلامتی رو داشته باش ..مراقب خودت باش دختر ..

بهار 1 فروردین 1390 ساعت 03:35

سال نوت مبارک!

امیدوارم امسال چراغ خونه دلت روشن شه و روزات آفتابی و پر سلام بشن:)

انشاالله زوذتر خوب شی عزیزم...

الهام 2 فروردین 1390 ساعت 17:38 http://tatooreh.blogfa.com

سلام ایرن جان... سال نو مبارک. خوبی عزیزم؟ کمرت بهتر شده... یه لبخند خوشگل بزن از همین جا ببینم ها! آفرررررررررررررررین:)

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد