بادهای بنفش تیره

و جهان از هر سلامی خالیست.....

بادهای بنفش تیره

و جهان از هر سلامی خالیست.....

روز ششم

فکر نمی‌کردم روزی دلم برای کارِ خانه تنگ شود.برای گردگیری کردن و جارو کشیدن و شستن آشپزخانه.دلم لک زده برای شستن دست‌شویی و پاک کردن آینه و آب‌پاشی بالکن.امروز روز ششم است.من این‌جا خوابیده‌ام، کتاب می‌خوانم و سعی می‌کنم زمزمه‌های وسوسه انگیز وسایل اطرافم را نشنیده بگیرم.صداهایی که می‌گویند ما را تمیز کن....